امیر عباسامیر عباس، تا این لحظه: 11 سال و 23 روز سن داره

نی نی کوچولوی من

عید مبعث و سالگرد ازدواج و 2ماهگی گل پسر

سلام گل پسر من 2ماهگیت مبارک مامانی جونممممممم امروز به ماه قمری سالگرد عروسی من و بابایی.. گل پسر مامان امروز هر وقت نگاهت میکنم هزار بار خدارا شکر میکنم که خدا یه همچین پسر نازی به من داده. شدیدا دلم برای بارداریم تنگ شده و اینکه شما توی دل مامانی لگد میزدی . قربونت الان خوابیدی چقدر ناز یه عکس ناز ازت گرفتم  فدای چشمای گردت بشم مامانی عکس قبل از 40 روزگی ...
17 خرداد 1392

طریقه خوابیدن امیر عباس

سلام پسر خوابالوی مامان وقتی میخوابی همش خوابت خرگوشیه و تند تند بیدار میشی.مامان جون وقتی دید اینجوری میخوابی شما رو شکل یه ساندویچ خوشمزه پیچید و شما یه خواب سیر رفتی و از اون روز من هم همش شما رو ساندویچ میکنم و شما چند ساعتی تخت میخوابی اینم عکسهاش چرا منو اینجوری کردین بازم کنید وگرنه....... بازم نکردید اینجوری شد..... ما پیروز شدیم و پسر خوابید ...
13 خرداد 1392

اندر احوالات ما

سلام امیر عباسم.گل پسر شیطون و غر غرو مامان این چند روز واقعا زیاد غر غر کردی و مامانی رو مجبور کردی که شما رو پستونکی کنه البته اصلا بلد نیسیتی پستونک بخوری ولی با کمک من یکم توی دهن نگه میداری............. آخش مامان کمکم کن.. ولش کنم چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اینجوری میشه غر غر کردنهای شما از این قرار بود روز 4شنبه شب رفتیم پارک ولایت سیرک خلیل عقاب اونجا با اینکه سر و صدا زیاد بود ولی خوابیده بودی یکمی که گذشت بیدار شدی چراغها رو نگاه کردی دوباره شیر خوردی و کلی  گریه کردی بعد توی بغل خاله سمانه خوابت برد و من هم قسمتهای زیادی از برنامه ها رو نفهمیدم چی شد خلاصه تا ساعت 11 شب اونجا بودیم شما هم خواب...
13 خرداد 1392

ما اومدیم

سلام به همه ی دوستانم   اومدم خاطره مشهدمون به همراه امیر عباس رو براتون بگم... جمعه راه افتادیم با قطار به سمت مشهد ساعت٥ بعد از ظهر.امیر عباس گل ما هم پسر خوبی بود و فقط خوابید بیدار میشد شیر میخورد و میخوابید....ولی من از ترس اصلا خوابم نبرد طبقه بالا هم خوابیده بودم همش میترسیدم که بیوفتم امیرم پیشم  بود بیشتر هراس داشتم که نیوفتیم خلاصه بیدار بودم بالا سر امیر نشسته بوم امیرم بیدار بود یهو قطار یه صدای وحشتناک داد من بلند گفتم وای این صدای چی بود؟؟؟؟امیرم بلند زد زیر گریه ترسیده بود من خیلی از کارم پشیمون شدم کاش داد نزده بودم چون توی مسیر برگشت هم هرجا قطار اون صدا رو میداد امیر بغض میکرد گریه میکرد. خلاصه رس...
7 خرداد 1392

کمک.......

سلام به همه ی دوستان خوب من و امیر عباسم... اومدم ازتون کمک بگیرم؟؟؟؟؟؟؟ ...گل پسرم چند روزه که صورتش شدیدا قرمز شده وجوش ریخته بیرون و همش صورتشو میماله به لباسهای ما معلومه که میخاره.به خاطر زردیش بهش قرص فنوباربیتال میدم.که البته از امروز بهش نمیدم. نمیدونم از اثرات قرصه یا اینکه لیموشیرین بهش دادم حساسیت  زا بوده .بردمش دکتر بهش کرم مربوط کننده داد میزنم اما خوب نشده. چی کار کنم خیلی ناراحتش هستم  چی بهش بدم بهتر بشه؟؟؟؟؟؟؟ تازه یه خبر خحوب هم دارم قراره جمعه گل پسرمو ببریم مشهد پابوس امام رضا... نایب الزیاره از طرف همتون هستیم ...
1 خرداد 1392
1